مقاله علیرضا دهقانی؛ روان درمانی و حرکت درمانی جانبازان اعصاب و روان جنگ ایران و عراق از منظر تخیل ف

ساخت وبلاگ

روان درمانی و حرکت درمانی جانبازان اعصاب و روان  هشت سال جنگ ایران و عراق از منظر تخیل فعال یونگ

علیرضا دهقانی  کارشناس ارشد کارگردانی نمایش

 

چکیده مقاله

اهداف، فرضیه وسوالات این پژوهش، بررسی میزان تغییرات مثبت حاصل از تاثیر رقص درمانی و تئاتر درمانی در جانبازان اعصاب و روان از حالتهای یکنواخت و درونگرا به برونگرایی و خود اظهاری، همچنین توجه به ابعاد هشیار و ناهشیار جانبازان از منظر نگاه یونگ و فلسفه های روان درمانی کارل گوستاو یونگ. درمانگران طرفدار یونگ برای پی بردن به محتویات ناهشیار جمعی بیماران از این دو تکنیک تحلیل رویا(تئاتر درمانی) و تخیل فعال(رقص درمانی) ، بهره می برند.

 

Article Summary :

Goals, hypothesis and research questions are Evaluation of positive changes in veterans with mental disorders from uniforms and introverted mood to extraversion and self also pay attention to dimension of veterans conscious and unconscious from the perspective of Carl Gustav Jung’s Psychotherapy Philosophy Therapists pro-Jung to find out the contents of the patients’ unconscious collective use these two techniques: Dream analysis(theater therapy) and active imagination(dance therapy).

 

 

 

واژگان کلیدی : رقص درمانی ، تئاتر درمانی ، جانبازان اعصاب و روان ، هشیار ، ناهشیار ، کارل گوستاو یونگ ، روان درمانی ، تحلیل رویا ، تخیل فعال .

 

 

 

 

 

مقدمه و بیان مساله

شروع به حرکت درآمدن فرد (جانباز ) با هر برداشت از تصور رویا، عکس یا خیال با استفاده از تخیل فعال یونگ(رقص درمانی) و به عبارتی ساده تر رقص‌های مناطق مختلف ایران، مانند رقص لری، رقص سیستانی، رقص بلوچی، رقص خراسانی، رقص شمالی یا گیلانی، رقص بندری، رقص کردی، رقص آذربایجانی و ... کارکردها و مضمونهای گوناگونی مانند آئینی و دینی، شادی و تغزل، حماسه و رزم، کار، تقلید و نمایش، سوگ و درمان دارند.

"هریک از اقوام گوناگون ساکن در جغرافیای ایران، رقص هایی دارند که برگرفته از تاریخ زندگی طبیعی و اجتماعی آنان است. این رقصها همانند دیگر پدیده‌های فرهنگ مردم از مفاهیم اساسی زندگی اقوام  ایرانی  منشأ گرفته و در نتیجه سازگار و همگام با ساختار معیشتی، فکری و اخلاقی قومی هستند." [1]

 

روش تحقیق  :

کتابخانه ای ، اینترنتی ، تجربه های کلاسی و میدانی در بخش گروه درمانی بیمارستان روانپزشکی نیایش سعادت آباد که با رویکرد کارل گوستاو یونگ در دو مقیاس تصور رویا و تخیل فعال مورد توجه بوده است.

 

چارچوب نظری : 

یونگ از دسامبر 1913 تا 1917 دستخوش عمیقترین و خطرناکترین تجربه زندگی اش شد. سفر به اعماق روان ناهشیار خودش. او در مدت خودکاوی تدوین مفاهیم نظری جدید را موقتا کنار گذاشت و بیماران خود را صرفا با گوش کردن به آنها و یاد گرفتن از آنها درمان می کرد. در این مجاز از تجربه های این اندیشمند فرزانه در جهت آشنایی و مقایسه مفاهیم نظری وی در کنار تجربه هایی با جانبازان اعصاب و روان 8 سال جنگ تحمیلی مقایسه و استفاده گردیده است .

 

 

 

 

محدوده مطالعاتی :

 Dance Movement Therapy(DMT)  نام کامل رقص درمانی (Dance Therapy)  است.

  استفاده روان‌درمان‌گرانه از حرکت و رقص برای حمایت از عملکردهای فکری، عاطفی و حرکتی بدن است. به عنوان شکلی از بیان درمانی، رقص درمانی به عنوان همبستگی میان حرکات و هیجانات در نظر  گرفته می‌شود.

 به صورت عمومی یک دوره رقص درمانی دارای چهار مرحله اصلی است:

1 - آماده‌سازی

2 - نهفتگی

3 - درخشش

4-  ارزیابی       

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بحث و تجزیه و تحلیل داده ها :

کارل گوستاو یونگ   ( Carl Gustav Jung )

        « در 26 ژوییه 1875 در کسویل (Kesswil) شهری در دریاچه کنستاتین در کشور سوئیس بدنیا آمد.پدرش یوهان پل یونگ کشیش بود و مادرش امیلی پریسورک دختر یک عالم الهیات بود.پدر بزرگ پدری او پزشک سرشناسی در بازل بود. بدین ترتیب طب و مذهب در خانواده او رایج بود.خانواده مادری اش یه وجود ارواح  و عرفان اعتقاد داشتند . یونگ پدرش را یک ایده آلیست احساساتی با اعتقادات مذهبی خاص توصیف می کرد و از نظر او مادرش دو صفت مجزا داشت ، از یکسو زنی واقع بین و با محبت و از دیگر سوی بی ثبات ، اسرار آمیز، غیب بین و بیرحم بود . پس یونگ شخصیت مادرش را به دو شخصیت مجازی 1 و 2 مجزا  می کرد و همین مبنای نظریه او برای شناخت دو جنبه مجازی شخصیت در هر فرد به نامهای شخصیت شماره 1 و 2  شد . طبق نظریات او شخصیت شماره 1 برونگرا و هماهنگ با دنیای بیرونی و عینی است در حالیکه شخصیت شماره 2 درونگرا بوده و به سمت دنیای ذهنی گرایش دارد.

         اولین انتخاب حرفه ای یونگ باستان شناسی بود اما به زبان شناسی ، تاریخ، فلسفه و علوم طبیعی نیز علاقه داشت.یونگ بدلیل امکانات مالی محدود مجبور به انتخاب رشته طبیعی شد  و هنگامی که فهمید روانپزشکی به پدیده های ذهنی می پردازد بی درنگ این رشته را برای ادامه تحصیل انتخاب کرد.

           او در سال 1900 دوره پزشکی را در دانشگاه بازل به اتمام رساند و در بیمارستان روانی Burgholtzly در شهر زوریخ مشغول بکار شد . این بیمارستان روانی در آن زمان مشهورترین بیمارستان روانی دنیا بود.

             او با خواندن کتاب " تعبیر رویاها " ی  فروید تصمیم به نامه نگاری با او گرفت و طی ملاقاتی که با یکدیگر داشتند به هم علاقه مند شدند . رابطه دوستانه آنها قوت گرفت تا اینکه فروید در سال 1906 یونگ را بر اساس احساسات دوستانه و هوش و ذکاوتی که داشت بعنوان اولین رئیس انجمن بین المللی روانکاوی انتخاب کند .

          اما این دوستی طی سفرهایی که آندو با هم داشتند به تنشهایی انجامید . احتمالا این اختلافها زمانی بیشتر شد که این دو روانکاو تعبیر رویاهای یکدیگر را آغاز کردند .سپس یونگ در کتاب خاطرات، رویاها، تاملات ادعا کرد که فروید نمیتواند رویاهایش را تعبیر کند. در سال 1913 یونگ و فروید به نامه نگاری و ارتباط دوستانه خود پایان دادند . یونگ از ریاست انجمن بین المللی روانکاوی و پس از مدت کوتاهی حتی از عضویت در آن کناره گیری کرد.

           او صاحب 4 دختر و یک پسر شد و با اینکه مسافرتهای زیادی کرد اما تا آخر عمر تبعه سوئیس باقی ماند . در سال 1944 استاد روان شناسی پزشکی دانشگاه بازل شد اما بدلیل ضعف و بیماری یکسال بعد استعفا داد. او در 6 ژوئن 1961 در زوریخ در 86 سالگی درگذشت.

            شهرت او در زمان مرگش فراگیر بود و از روانشناسی به فلسفه، مذهب و فرهنگ عامیانه گسترش یافته بود. »[ 2]

جیرینگ...

صدای شکستن شیشه بلندتر از همیشه بود. بخاطر همین تعجب کردم که چی ممکنه شکسته باشه. نگاه خانم شاهمرادی رییس واحد گروه درمانی (روان درمانگر) یک لحظه رو چشمام قفل شد . می تونستم حس کنم که نگاهش اینجاست اما در یک آن چیزهای زیادی از ذهنش می گذره... بالاخره اون یک لحظه طولانی تمام شد و خانم شاهمرادی با عجله ورقه های تو دستش رو پرت کرد روی میز و سریع از اتاق بیرون رفت . من هم دنبالش رفتم . هر دو وارد اتاق گروه درمانی شدیم ... جانباز اعصاب و روان جنگ 8 ساله ایران و عراق ،حسین عاشوری کنار دیوار توی خودش مچاله شده  بود و جوری شقیقه هاشو بین دو دستش فشار می داد که تموم صورتش از شدت فشار دستاش و فشاری که همزمان از درون داشت مثل یه کوه آتشفشان فوران می کرد کبود شده بود. جانبازها به اتاق هجوم آورده بودن و همهمه می کردن... تکه های شکسته شیشه پنجره به اطراف پرتاب شده بود وتکه ای از این شیشه های شکسته هم با دسته لیوانی که کاملا خورد نشده بود حکایت از این داشت که جانباز لیوان چای رو به شدت به طرف در پنجره پرتاب کرده.

تو سرم زنگ می زنن... تو سرم زنگ میزنن... تو سرم زنگ می زنن...

آقای دهقانی تو سرم زنگ می زنن....

با صدای آروم و فروخورده اما هیستریک و با دندونهای بهم فشرده دایم این جمله رو تکرار می کرد. خانم شاهمرادی جانبازان رو به بیرون از اتاق هدایت می کنه. آروم کنارش روی زمین می نشینم . سعی کردم متمرکز باشم، فکرامو در یک لحظه مرتب می کنم تا درست ترین تکنیک روان درمانگری رو بکار بگیرم.

تخیل فعال....

شروع کردم  به قلقلک دادن ذهنش با استفاده از واژگانی در ضمیر ناهشیار جانباز حسین عاشوری موجوده و در این لحظه نیاز به محرکی برای فعال شدن داره...

دریا، به ذهنم رسید که آرامش دریا میتونه تخیلش رو فعال کنه و باوری رو که ازآرامش دریا و از زمان های بسیار دور و در کودکی در بخش ناهشیار ذهنش داره رو به بخش هشیار هدایت کنه تا بتونه رفتار پرخاشگر برونگرای جانباز رو با میل و اراده شخصی خود جانباز و به لحاظ روانی به کاراکتر درونگرا و آرام تبدیل کنه.

در حالیکه دستاشو در دست گرفته بودم ازش خواستم روی یک صندلی بشینه چشماش رو ببنده و در وضعیت ریلکس قرار بگیره عضلاتش رو شل کنه و به کلمه دریا و ساحل فکر کنه و بجای صدای آزار دهنده زنگها در ناهشیارش روی آرامش و زیبایی صدای موجهای آرام دریا در بخش هشیار ذهنش تمرکز کنه و مجال خودپرورانی و ایجاد تعادل بین درون و برون رو به خودش بده.

          در جلسه بعدی با مورد جدید روبرو شدم. در اتاق گروه درمانی با تکنیک دنس تراپی(Dance Therapy)  همراه با جانبازها رقصیده بودیم و خیلیهاشون حسابی سرحال اومده بودن. 

        « رقص‌درمانی (Dance therapy) به نام کامل (Dance Movement Therapy) و یا به اختصار (DMT)، عبارت از استفاده روان‌درمان‌گرانه از حرکت و رقص برای حمایت از عملکردهای فکری، عاطفی و حرکتی بدن است. به عنوان شکلی از بیان درمانی، رقص درمانی به عنوان همبستگی میان حرکات و هیجانات در نظر  گرفته می‌شود. به صورت عمومی یک دوره رقص درمانی دارای چهار مرحله اصلی است: آماده‌سازی، نهفتگی، درخشش، و ارزیابی. سازمان‌هایی مانند انجمن رقص‌درمانی آمریکا و انجمن برای رقص حرکت درمانی انگلستان  عهده‌دار تهیه استانداردهای یکسان حرفه‌ای و آموزشی در این رشته‌اند. رقص‌درمانی در شرایط درمانی مختلفی مورد اجرا و آزمون قرار گرفته است. »  [3]

بعد از پایان جلسه  در اتاق کارشناسان مشغول صحبت با خانم قاسمی بودم که سلیمان شریف پور وارد اتاق شد . سلیمان یکی از جانبازها بود که جلسه دنس تراپی نتونسته بود حالشو خوب کنه. معمولا جانبازها بخاطر مصرف داروهای آرام بخش خسته و بیحال و سربزیر هستن. سلیمان هم با همین حالت وارد اتاق شد . حس کردم که نیاز داره کمی باهم حرف بزنیم . دعوتش کردم تا روی صندلی بشینه.

           آقا دهقانی نمی دونم چرا حالم بده، دلم گرفته. الان تو کلاس هر چقدر بخودم فشار آوردم به آهنگ گوش کنم و یکم کیفمون کوک بشه ، نشد. همش تو سرم یه فکری می چرخه... همه چیزو سیاه می بینم. مخصوصا دم غروب به آسمون که نگاه می کنم حالم خیلی بد می شه. چیکار کنم آقا دهقانی؟

          و سکوت کرد وسرش رو پایین انداخت.

          مراحل چهارگانه فلسفه روانشناسی  کارل گوستاو یونگ ، حرکت، درآمد،روند تغییر و ذهن پویا  به فکرم رسید که از درمانگر و درمانپذیر خواسته می شه تابا استفاده از بوم و رنگ آنچه که در ذهن خودش داره رو به تصویر بکشه و در این تصویر سازی از رنگهای مختلف استفاده کنه.

          به سلیمان گفتم نشنیدی که نقاشها لحظه غروب آفتاب رو چطور تعریف می کنن؟ اونها می گن در این لحظه انگار خداوند پالت رنگش رو برداشته و زیباترین نقاشی طبیعت رو بر بوم آسمون نقش میزنه و هر ثانیه این بوم نقاشی به رنگ زیبایی درمیاد که عظمت آفرینش پرودگارو به جلوه درمیاره. تاحالا دیدی در اون لحظات باشکو آسمون هر لحظه یک رنگ داره درست مثله یک بسته نوی  مداد رنگی که مدادهای خوشرنگ کنار هم چیده شدن و احساس تازگی و زیبایی به بیننده می بخشن . و  هنگامی که چنین عظمتی رو می بینی خواه ناخواه آرامشی رو پشت این نظم و انضباط بی وقفه دنیا حس می کنی . میدونی یک نیروی عظیم هست که این گردونه بزرگ رو می چرخونه و هوای همه رو هم داره. پس خیالت راحت می شه . بخصوص درست وقتی که همه جا رو تاریکی در بر میگیره درخشش ماه یا تک تک ستاره ها نوید اینو می ده که بعد از هر تاریکی یک روشنی دوباره اتفاق میفته.

همون موقع نتیجه ای که می خواستم رو نگرفتم .سلیمان گیج و منگ از اتاق بیرون رفت اما جلسه بعد که ازش پرسیدم غروب ها چه حالی هستی  از تو اتاق گروه درمانی یک بوم کوچک نقاشی برداشت و آورد که تصویر ابتدایی و ساده یی از آسمان پر ستاره رو روی بوم کشیده بود.

 

تخیل فعال ( Active Imagination )

         « روشی که یونگ هنگام خودکاوی و در مورد تعدادی از بیمارانش استفاده کرد تخیل فعال بود.این روش به این صورت انجام می شود که شخص با هر برداشتی، یعنی تصور رویا و عکس، خیال،شروع می کند و آنقدر روی آن تمرکز می کند تا این برداشت شروع به حرکت کند.

       هدف از تخیل فعال ، برملا شدن تصورات کهن الگویی و ظاهر شدن آنها از ناهشیار است.

       یونگ به عنوان نوعی دیگری از تخیل  فعال ، گاهی از بیمارانش می خواست خیالپردازیهای خود را نقاشی کنند و یا بصورت غیر کلامی دیگری ابراز کنند.کتابهای انسان و سمبولهایش (1964) کلمه و تصویر ذهنی (1979) و روانشناسی و کیمیاگری (1952 / 1968)منابع پرباری برای این نقاشیها و عکسها هستند.

یونگ درباره تجربیات خودش در رابطه با تخیل فعال مینویسد: وقتی که امروز به گذشته برمیگردم و به این موضوع فکر می کنم که در زمانی که روی خیالپردازیها کار میکردم چه بر من می گذشت،بنظر میرسد که انگار پیامی با نیروی کوبنده به من میرسید.موضوعاتی در این تصورات بودند که نه تنها به من، بلکه به خیلی کسان دیگر هم مربوط می شدند.از آن به بعد از تعلق داشتن تنها به خودم دست برداشتم و احساس کردم که حتی حق آن را نداشتم که به خودم تعلق داشته باشم. از آن پس زندگی من به کلیت تعلق داشت . از همان وقت بود که خود را وقف خدمت کردن به روان کردم.من به آن عشق می ورزیدم و از آن نفرت داشتم .اما این بزرگترین گنجینه من بود.تسلیم شدن من به آنتنها راهی بود که به وسیله آن توانستموجودم را تحمل کنمو تا حد امکان آن را سرزنده نگه دارم.

روان درمانی

چهار رودیکرد به درمان وجود دارد که بیانگر چهار مرحله تحول در تاریخ روان درمانی است.مرحله اول اعتراف به راز بیماری زاست.پالایش برای بیمارانی که صرفا نیاز دارند اسرار خود را در میان بگذارند موثر است.مرحله دوم روش فروید است و آن تعبیر، توضیح و روشن کردن را شامل می شود که این مرحله بیماران را از علتهای روان رنجوریشان آگاه می کند اماآنها را قادر نمی سازد مشکلات اجتماعی خود را حل کنند.مرحله سوم رویکردی است که آدلر بکار برد و آموزش دادن به بیماران به عنوان موجودات اجنماعی را شامل می شود. یونگ معتقد است این روش فقط به بیماران کمک میکند که از لحاط اجتماعی سازگار باشند و خودش برای فراتر رفتن از سازگاری با دنیای بیرونیف مرحله چهارم را پیشنهاد کرد:دگرگونی transformation  . منظور او از دگرگونی این بود که ابتدا درمانگر باید به انسان سالمی تبدیل شود.درمانگر خود تنها پس از دگرگونی و ایجاد فلسفه زندگی می تواندبه بیماران کمک کند، به سمت تفرد، یکپارچگی یا خود پروانی پیش برود. در این مرحله چهارم به پرورش دادن خودِ درونی ، مسایل اخلاقی و مذهبی و یافتن فلسفه وحدت بخش زندگی می پردازند.

یونگ در نظریه  و کاربرد  روان درمانی کاملا التقاطی بود. درمان او مطابق با سن، مرحله رشد و روان رنجوری خاص بیمار تفاوت داشت.هدف نهایی درمان به شیوه یونگ این است که به بیمار روان رنجور کمک شودسالم شوند و افراد سالم ترغیب می شوند بطور مستقل در جهت خود پرورانی تلاش کنند.بونگ با بکار بردن فنونی چون تحلیل رویا و تخیل فعالبه بیماران کمک کرد مواد ناهشیار شخصی و جمعی خود را کشف کنند و بین این تصورات ناهشیار با نگرش هشیارشان تعادل برقرار کنند. او انتقال مثبت و منفی را ضمیمه طبیعی افشاگری اطلاعات کاملا شخصی بیماران می دانست . برخی از بیماران مرد یونگ را (مادر) خطاب می کردند و برخی دیگر وی را بصورت خدا یا ناجی می انگاشتند.یونگ به فرایند انتقال متقابل نیز واقف بود اصطلاحی که برای توصیف احساسهای درمانگر نسبت به بیمار بکار برده می شود.انتقال متقابل مانند انتقال می تواند به درمان کمک کند یا از آن ممانعت نماید و به این بستگی دارد که آیا منجر به رابطه بهتر بیمار و دکتر منجر می شود یا خیر. یونگ انتقال متقابل را برای درمان موفقیت آمیز ضروری می دانست. » [ 4]

تحلیل رویا

یونگ با فروید موافق بود که رویاها معنی دارند.او معتقد بود که رویاها از اعماق ناهشیار ناشی می شوند و معنی نهفته آنها به شکل نمادی ابراز می شود.

هدف از تعبیر رویا به شیوه یونگ ، برملاکردن عناصر ناهشیار شخصی و جمعی و ادغام کردن آنها در هشیاری به منظور کمک کردن به فرآیند خود پرورانی است. درمانگر طرفدار یونگ باید بداند که رویا اغلب جبرانی هستند،یعنی احساسها و نگرشهایی که موقع بیماری ابراز نمی شوند از طریق فرآیند رویا راه خروجیپیدا می کنند.یونگ معتقد بود که شرایط طبیعی انسانها پیشروی به سمت کمال یا خودپرورانی است.در صورتیکه زندگی هشیار یکنفر در برخی زمینه ها ناقص باشد خودِ هشیار او تلاش خواهد کرد این نقص را از طریق فرآیند رویا کامل کند.به عنوان مثال اگر آنیما در یک مرد بصورت هشیار رشد نکند، خودش را از طریق رویاهای آکنده از نقش مایه های خودپرورانی ابراز خواهد کرد و بدین ترتیب جنبه مردانگی مرد را با گرایش زنانگی او متعادل می کند.

مرد جوانی رویای زیر را گزارش داد:

« پدرم با اتومبیل جدیدش مشغول رانندگی است. او خیلی ناشیانه رانندگی می کند و من از حماقت آشکار او بسیار ناراحتم. او به این طریق می راند و جلو می رود و اتومیبل را با وضعیت خطرناکی مانور می دهد. بالاخره او به دیوار برخورد می کند و بدجور به اتومبیل صدمه می زند. من با عصبانیت سر او فریاد می زنم که باید مراقب رفتارش باشد. پدرم  فقط می خندد و بعد من می بینم که در حالت مستی مرده است.

یونگ برای تعبیر این رویا به اطلاعاتی از زندگی هشیار مرد جوان  و رابطه با پدرش نیاز داشت. در واقع پدر این مرد جوان در محله اش بسیار محترم بود و هرگز مست نمی کرد و هنگامی که مشروب می نوشید  به ندرت رانندگی می کرد. در ضمن این بیمار یونگ رابطه عالی با پدرش داشت. او پدرش را که هنوز مخارج وی را تامین می نمود بسیار تحسین می کرد. وضعیتی که جلوی پیشرفت این مرد جوان را به سمت خود پرورانی گرفته بود.»  [5]

        به اعتقاد یونگ برخی رویاها دلیلی بر وجود ناهشیار جمعی هستند. این رویاها عبارتند از رویاهای بزرگ که برای همه افراد معنی خاص دارند . رویاهای معمولی که در اغلب افراد مشترک هستندو رویاهای قدیمی.

درون گرایی

       « طبق نظر یونگ درون گرایی برگرداندن انرژی روانی به درون، به سمت دنیای ذهنی است.  درونگرایان با دنیای درونیشان، با وجود تمام سوداریها ،خیالپردازیها ،رویاها و برداشتهای فردی آن هماهنگ شده اند. البته این افراد دنیای بیرونی را درک می کنند، اما این کار را بصورت گزینشی و با دیدگاه ذهنی خودشان انجام می دهند.

          شخصیت درونگرا ابتدا از طریق شخصیت کودکی یونگ و سپس در مواجهه با میانسالی او با درون ناهشیارش رویاهای عجیب و غریبی را تجربه کرد و تصورات غریبی را بوجود آورد که موارد روانپریشی بودند. او در بحرانی با خیالپردازیهای اختصاصی و ذهنی اش دست بگریبان بود . اطرافیان نمی توانستند آنچه که او تجربه کرده درک کنند . یونگ نگرش برون گرا یا عینی خود را موقتا کنار گذاشت ، بیمارانش را بطور جدی درمان نکرد، از پست تدریس در دانشگاه زوریخ کناره گیری کرد، نگارش نظری خود را متوقف کرد و به مدت سه سال از خواندن کتاب عاجز بود و در این مدت در جریان کشف قطب درونگرای وجودش بود. »  [6]

سفر اکتشافی یونگ کاملا درونگرا نبود . او می دانست  که اگر تماس خود را با دنیای بیرونی از دست بدهد کاملا تحت سلطه دنیای درونی اش قرار خواهد گرفت. او که می ترسیدکاملا روان پریش شود، خود را مجبور می کرد تا زندگی طبیعی اش را با خانواده و شغلش ادامه دهد.یونگ سرانجام از سفر دورنی اش بیرون آمد و بین درونگرایی و برون گرایی تعادل برقرار کرد.

برون گرایی

« برخلاف درونگرایی، برونگرایی نگرشی است که با برگرداندن انرژی روانی به بیرون مشخص می شود.بطوریکه فرد به سمت دنیای عینی و بدور از دنیای ذهنی گرایش میابد. برونگرایان بیشتر از دنیای درونی ، تحت تاثیر محیط اطرافشان قرار دارند. آنها روی نگرش عینی تمرکز نموده و جلوی نگرش ذهنی را می گیرندآنها عملگرا هستند و جلوی نگرش ذهنی را می گیرند.آنها بیش از حد به نگرش ذهنی مشکوک هستند حال این نگرش به خود آنها تعلق داشته باشد یا به دیگران . » [7]

       خلاصه اینکه افراد نه بطور کامل درونگرا هستند و نه کاملا برونگرا . افرادی که از لحاظ روانی سالم هستند بین این دو نگرش تعادل برقرار می کنندو از دنیای درونی و برونی خود بطور برابر احساس آرامش می کنند.

       یونگ معتقد بود که نظریه فروید بر برون گرایی و نظریه آدلر بر درونگرایی تاکید داشت اما خود نظریه اش را متعادل می دانست بطوریکه قادر است دنیای ذهنی و عینی را توامان بپذیرد.

سطوح روان

       « یونگ مانند فروید نظریه شخصیت خود را بر این فرض استوار کرد که ذهن یا روان (psyche) هم سطحِ هشیار و هم سطح ناهشیار دارد. اما او برخلاف فروید معتقد بود که مهمترین قسمت ناهشیار از تجربیات شخصی حاصل نمی شود بلکه از گذشته دور وجود انسان شکل می گیرد که آن را ناهشیار جمعی نامید. در نظریه یونگ هشیار و ناهشیار شخصی از اهمیت کمتری برخوردارند.

هشیار

        به عقیده یونگ تصورات هشیار (conscious ) آنهایی هستند که خود (ایگو) درک می کند ، در حالیکه عناصر ناهشیار با خود رابطه ای ندارند.مفهوم خودِ (ایگو) یونگ از خودِ فروید محدودتر است.یونگ خود را مرکز هشیاری می دانست، نه محور شخصیت. خود ، شخصیت کامل نیست، بلکه باید خودِ (self) گسترده تری که مرکز شخصیت و عمدتا ناهشیار است، آن را کامل کند.خود (ایگو) در فردی که از لحاظ روانی سالم است ، نسبت به خود (self) ناهشیار مقام دوم را دارد. افراد سالم با خودشان و دنیای بیرون تماس دارند و به خودشان اجازه می دهند که خود ناهشیار را نیز تجربه کنند و از این طریق به تفرد (individuation) برسند.

 

ناهشیار شخصی

       ناهشیار شخصی (personal unconscious) همه تجربیات سرکوب شده، فراموش شده، و آنهایی را که بطور نهفته درک می شوند را در بر می گیرد.ناهشیار شخصی، خاطرات و تکانه های کودکی، رویدادهای فراموش شده و تجربه هایی را شامل می شود که زیر آستانه هشیاری درک می شوند.

         محتویات ناهشیار شخصی عقده نامیده ( complex) میشود. عقده درهم آمیختگی عقاید مرتبطی است که حال و هوای هیجانی دارند.برای مثال تجربیات شخص در رابطه با عقده مادر ممکن است پیرامون جوهر هیجانی ای گروه بندی شده باشند که  مادر فرد یا حتی کلمه ( مادر) پاسخ هیجانی را تحریک کند که جلوی جریان آرام تفکر را بگیرد.عقده ها عمدتا شخصی هستند، اما می توانند تا اندازه ای از تجربه های جمعی انسان نیز حاصل شوند.در مثال ما عقده مادر نه تنها از رابطه شخصی فرد با مادر، بلکه از تجربیات کل گونه انسان با مادر حاصل می شود. » [8]

ناهشیار جمعی

        برخلاف ناهشیار شخصی که از تجربیات فرد ناشی می شود، ناهشیار جمعی در گذشته نیاکان کل انسان ریشه دارد. این مفهومی بسیار بحث انگیز و احتمالا برجسته ترین مفهوم یونگ است. محتویات ناهشیار جمعی به ارث برده شده و از یک نسل به نسل بعدی بصورت پتانسیل روانی، منتقل شده اند .تجربیات نیاکان دور درباره مفاهیم همگانی مانند خدا ، مادر ، آب ، زمین و غیره نسل به نسل منتقل شده اند، بطوریکه افراد در هر اقلیم و دوره ای تحت تاثیر تجربیات ابتدایی نیاکان بدوی شان قرار داشته اند.

         محتویات ناهشیار جمعی نهفته و نافعال نمی مانند بلکه فعال هستند و بر افکار، هیجانات و اعمال فرد تاثیر می گذارند . ناهشیار جمعی مسئول بسیاری از قصه ها، افسانه ها و عقاید مذهبی افراد است . ناهشیار جمعی (رویاهای بزرگ) را نیز تولید می کند ، رویاهایی که معنی آنها از تجربیات شخصی خواب بیننده فراترند و برای افراد در هر زمان و مکانی پر از معنی هستند.

          « ناهشیار جمعی به عقاید موروثی اشاره ندارد مثلا مادر جوانی با اینکه قبلا احساسات منفی  یا خنثی نسبت به جنین داشته است امکان دارد بطور غیر منتظره با عطوفت و محبت نسبت به  نوزاد خود واکنش نشان دهد. این گرایش پاسخدهی بخشی از پتانسیل این مادر بوده است اما برای اینکه این پتانسیل فطری فعال شود به تجربه فرد نیاز داشته است.

          انسانها مانند حیوانات با آمادگی ارثی برای عمل کردن و واکنش دادن بدنیا می آیند اما تجربیات آنها باید این آمادگیهای زیستی را تحت تاثیر قرار داده و فعال کند. برای مثال ممکن است مردی که با اولین نگاه عاشق شده است از واکنشهای خود متعجب می شود چرا که محبوب او به هیچکدام از ایده آل هایش شباهت ندارد. با اینحال چیزی در درون او موجب می شود که مرد مجذوب زن شود. یونگ می گوید که ناهشیار جمعی این مرد حاوی تاثیرات زیستی درباره این زن است که وقتی مرد برای اولین بار او را می بیند، این تاثیرات فعال می شوند. »  [9]

       یونگ عقیده داشت انسانها به تعداد موقعیت های عادی در زندگی از این گرایشهای ارثی برخوردارند. آنها در ابتدا شکلهای بی محتوا هستند که با تکرار شدن ، محتویاتی را به وجود می آورند و موجب می شوند بصورت نسبتا خود انگیخته کهن الگوها نمایان شوند.

کهن الگوها

       « کهن الگوها تصورات باستانی هستند که از ناهشیار جمعی حاصل می شوند. آنها از این نظر که مجموعه تصورات مرتبطی با حال و هوای هیجانی هستند، به عقده ها شباهت دارند. کهن الگوها را باید از غرایز متمایز کرد . یونگ غریزه را به صورت تکانه جسمانی ناهشیار به سمت عمل کردن ، تعریف کرد و کهن الگو را همتای روانی غریزه دانست. او در رابطه با مقایسه کهن الگو با غرایز می نویسد.  حیوانات همنوع در تمام دنیا پدیده های غریزی یکسانی را نشان می دهند . انسان نیز صرفنظر از اینکه کجا زندگی کند کهن الگوهای یکسانی را نشان می دهد. به همان صورت که حیوانات نیازی ندارند فعالیتهای غریزی شان را یاد بگیرند ، انسان نیز از الگوهای روان ابتدایی برخوردار است و آنها را مستقل از هر گونه آموزش ، بطور خود انگیخته تکرار می کند . از آنجاییکه انسان هشیار قادر به درون نگری است، این امکان وجود دارد که بتواند الگوهای غریزی اش را بصورت بازنمایی های کهن الگویی درک کند. »  [10]

         هم غرایز و هم کهن الگوها به صورت زیستی تعیین شده اند و هر دو بر رفتار تاثیر می گذارند و به شکل گیری شخصیت کمک می کنند.کهن الگوها مبنای زیستی دارند اما بخودی خود نمی توانند بطور مستقیم نمایان شوند، بلکه وقتی فعال شده باشند خود را بصورت های مختلف وعمدتا از طریق رویاها و خیالپردازیها و هذیانها  ابراز می کنند. رویاها منبع اصلی مواد کهن الگویی هستند. یونگ نمونه واضحی از یکی از قدیمیترین رویاهای خود را ارایه می دهد.

           او خواب دیده بود در چمنزاری قرار دارد و ناگهان حفره مستطیل شکلی را روی زمین می بیند. او از پلکانی مشرف به این حفره پایین می رود و در ته حفره به دری می رسد که بالای آن قوس دارد و پرده سبز رنگی به آن آویخته است. پشت پرده اتاقی کم نور پوشیده از فرش قرمز وجود دارد و درون اتاق سکوی کوتاهی است که روی آن شی بلند و باریکی قرار دارد که به نظر یونگ تنه درختی بزرگ بود.

           « حافظه شخصی او این رویا را به این صورت تعبیر کرد. حفره مستطیل شکل بیانگر مرگ بود. سبز نمایانگر اسرار زمین با پوشش گیاهی آن بود. فرش قرمز بر خون دلالت داشت و درختی که شاهانه روی سکو قرار داشت، آلت نعوظ یافته بود که از لحاظ کالبدی جزییات دقیقی داشت و چون او این خواب را در کودکی دیده بود چنین نتیجه گرفت که هیچ کودکی نمی تواند از تجربیات خود چنین مواد نمادی همگانی را تولید کند پس این خواب از ناهشیار جمعی بود که در اعضای گونه انسان مشترک است.

یونگ معتقد بود که توهمات بیماران روان پریش هم شواهدی از کهن الگوهای همگانی در اختیار می گذارد.

یونگ با استفاده از تعبیر رویا و تخیل فعال سرانجام توانست نظریه منحصر به فرد خودش را به وجود بیاورد. او از طریق این روشها با ناهشیار شخصی آشنا شد. او با ادامه دادن این روش عمیق تر رفتن با محتوای ناهشیار جمعی یا کهن الگوها روبرو شد . او شنید که آنیمایش به لحن واضح زنانه با او صحبت می کند. او از سایه خود جنبه شیطانی شخصیت خویش را کشف کرد. او با کهن الگوهای پیر فرزانه و مادر بزرگ صحبت کرد و بالاخره در پایان سفر خود به نوعی تجدید حیات روانی به نام تفرد دست یافت.» [11]

 

 

 

 

 

نتیجه گیری :

        در یک جمع بندی ساده از نظریا ت یونگ به این نتیجه میرسیم که تعدادی از عناصر ناهشیار جمعی بسیار رشد یافته اند و کهن الگوها نامیده می شوند. کلی ترین کهن الگو مفهوم خود پرورانی است که فقط در صورت دستیابی به تعادل بین نیروهای متضاد مختلف حاصل می شود . بنابراین نظریه یونگ خلاصه ای از اضداد است.

        افراد هم درون گرا و هم برون گرا، منطقی و غیر منطقی، زن و مرد، هشیار و ناهشیار هستند. رویدادهای گذشته به آنها فشار می آورد و در عین حال انتظارات آینده آنها را به سمت خود می کشاند. در طی سالیانی که با جانبازان اعصاب و روان بیمارستان روانپزشکی نیایش مشغول کار و درمان و تئاتر درمانی و دنس تراپی بوده و هستم اتفاقاتی از این دست بسیار مشاهده میشود که هر بار با استفاده از تکنیکهای روان درمانگری تا حدود زیادی میتوانیم به بیماران کمک کنیم. تکنیکهایی که بخشهای بسیاری از آنها را از فلسفه های روان درمانگری یونگ وام گرفتیم و شرح برخی از آنها به تفصیل ذکر شده. 

استفاده از این تکنیکها تا جایی برای برقراری تعادل بین بخش هشیار و ناهشیار بیماران موثر بوده که روانپزشکان متخصص بیمارستان بر این باورند که  بستر کمک به بیماران برای رسیدن به زندگی سالم مبنی بر کمتر شدن استفاده از داروهای آرامبخش در گرو بیشتر شدن روان درمانگری از طریق تکنیکهای و فلسفه های درمانی نظریه پردازان شخصیت بویژه تعاریف و آموزه های کارل گوستاو یونگ می باشد.

 

 

 

 

 

پی نوشت ها :

1 -  نظریه های شخصیت ، مولفان : جس فیست و گریگوری جی.فیست ، مترجم : یحیی سید محمدی ، تهران ، نشر روان ، چاپ یازدهم ، زمستان 1393 . صص 118 تا 123 گزیده

2 - محفوظ، فروزنده. (1388). پژوهشی در رقص‌های ایرانی از روزگاران باستان تا امروز، فصلنامه فرهنگ مردم، سال هشتم، ص181.

3 -  ویکی پدیا ، رقص درمانی Dance Therapy

4 - نظریه های شخصیت ، مولفان : جس فیست و گریگوری جی.فیست ، مترجم : یحیی سید محمدی ، تهران ، نشر روان ، چاپ یازدهم ، زمستان 1393 . صص 151 تا 153 گزیده

5 -  همان ، صص 149 و 150  گزیده

6 -  همان ، صص 138 و 139 گزیده

7 -  همان ، ص 139 گزیده

8 -  همان ، ص 123 گزیده

9 -  همان ، ص124  گزیده

10 - همان ، ص125  گزیده

11 - همان ، صص 126 و 127 گزیده

 

 

 

 

 

 

 

اصطلاحات و مفاهیم مهم و کلید واژه ها

ناهشیار شخصی: به وسیله تجربیات سرکوب شده فرد شکل می گیرد و مخزن عقده هاست.              

کهن الگوها: محتویات ناهشیار جمعی هستند. کهن الگوهای رایج عبارتند از پرسونا، سایه، آنیما، آنیموس، مادر، پیرفرزانه، قهرمان و خود.

پرسونا: بیانگر جنبه ای از شخصیت است که افراد به دیگران نشان می دهند.

آنیما: جنبه زنانه مردان و مسئول بسیار ی از خلق ها و احساسات غیرمنطقی آنهاست.

   نقطه مقابل آن آنیموس جنبه مردانه زنان و مسئول تفکر و عقاید غیر منطقی در زنان است

مادر:کهن الگوی باروری و ویرانگری است  

خود: کهن بودن کامل بودن، یکپارچگی و کمال است.

منابع و ماخذ :

1-  فروزنده، محفوظ(1388).پژوهشی در رقص‌های ایرانی از روزگاران باستان تا امروز.تهران: فصلنامه فرهنگ مردم، سال هشتم

2- فیست،جس و جی.فیست،گریگوری(زمستان 1393 )، نظریه های شخصیت ،  مترجم : یحیی سید محمدی ، تهران ، نشر روان ، چاپ یازدهم ،.

3- ویکی پدیا ، رقص درمانی

4 - تحقیق میدانی و مشاهدات در بیمارستان روان پزشکی جانبازان اعصاب و روان نیایش واقع در سعادت آباد شهر تهران بین سالهای 1390 تا 1395 خورشیدی.

Sources and references:

 1 - Research in Iranian dances from Ancient centuries until now, Mahfouz ,Forouzandeh ,The People Culture Seasonal , 8th year,1388.

2 -  Theories of Personality, Authors: Jess Feist and Gregory J.Feist, Translator: Yahya Seyed Mohammadi, Tehran, Ravan publication, the eleventh edition, winter 1393

3 - Wikipedia , Dance Therapy

(https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D9%82%D8%B5%E2%80%8C%D8%AF%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C )

4 - Field research and observation in the veterans’ psychiatric hospital is located in Saadat Abad in Tehran, between 2011 a.c.(1390 based on Iranian calendar) to 2016(1395 based on Iranian calendar).

گروه تئاتر خنیا...
ما را در سایت گروه تئاتر خنیا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : theater-arto بازدید : 136 تاريخ : چهارشنبه 30 مهر 1399 ساعت: 21:16